معنای زندگی

زندگی نامه نگار

معنای زندگی

زندگی نامه نگار

تو خواب راه رفتن نگار خانم

دیشب تا ساعت 2 منتظر شدم که خانم خوابش سنگین بشه بعد براش از کرم استفاده کنم ولی مثل اینکه سر دل دخترم سنگینی کرده بود همش سرفه میکرد و ناراحت بود بالاخره اورد بالا و راحت شد و رو پای من خوابید که ساعت 3:30 شده بود ساعت 4 یک باره از خواب پریدم دیدم که نگار خانم پتوی معروفش رو بغل کرده و داره راه میره بهش گفتم کجا میری گفت میخوام غذا بخورم تا مثل موش قوی بشم اخه شبه خیلی تام و جری رو دیده بود بعد نگاهش کردم و دیدم که بچم خوابه چشماش بسته و بغلش کردم و برگردوندم تو جاش

شعرهای که نگار خانم بلده:

یک توپ دارم قلقلی

اتل متل توتوله

تپلویم تپلو

عروسک قشنگ


بیشتر رنگها رو بلده فقط به سفید میگه سیاه

اهنگ پلنگ صورتی رو هم بلده



نگرانی من از بردن نگار به دکتر

نگار کوچولو نمی دونم چرا اینتقدر از دکتر رفتن وحشت داره وقتی که میخوام ببرمش دکتر خیلی گریه میکنه وقتی وارد مطب میشیم گریه میکنه اونقدر که میاره بالا این مسئله کلی اعصاب منو ریخته بهم

حتی وسایل دکتر کوچولو رو براش گرفتم که ترس از دکتر رفتنش بریزه ولی فایده نداره.

الان یک هفته ای است که فکرم خیلی مشغلوه چون دختر گلم دچار چسبندگی واژن شده به خاطر همین مسئله اصلا نمی دونم چیکار باید کنم طوری که پنچ شنبه از شدت قلب درد از خواب بیدار شدم اصلا نمی خواستم از خواب بیدار شم چون باید دختر گلم رو دکتر می بردم بالاخره تصمیم گرفتم که بدون اینکه دکتر معاینه کنه با مشورت دکتر از کرم استفاده کنم بعد اگر مشکل برطرف نشه ببرمش دکتر امیدوارم که مشکلش برطرف بشه

خاطرات گذشته

مدتها بود که چیزی نمی نوشتم ولی حالا تصمیم گرفتم که از دفتر خاطراتم مطالب مربوط به نگار کوچولو رو بنویسم

نگار وقتی دنیا اومد پیشونیش پر از مو بود طوری که مامانم اول فکر کرده بود که پیشونی نگار کوچولو من پر رنگ مشکی است ( قدیمها معتقد بودن که زن حامله نباید به جک وجنور نگاه گنند که بچشون زشت میشه و چون من هیچ اعتقادی به این حرفها نداشتم اصلا گوشم به این حرفها بدهکار نبود)

این هم عکس نگار خانم








نگار دو ماهه اخمالو در کیش



نگار خانم متفکر در 3 ماهگی



نگار 5 ماهه

ادامه مطلب ...

درباره من

نگار کوچولو در تاریخ ۲۷/۵/۸۸ در تهران در بیمارستان شرکت نفت دنیا اومد . البته هیچ عجله ای برای دنیا اومدن نداشت یک هفته هم بیشتر از زمان معمول تو شکم مامان بود فکر کنم جاش خیلی راحت بود.