معنای زندگی

زندگی نامه نگار

معنای زندگی

زندگی نامه نگار

ماجرای حمام رفتن نگار

مدتی که نگار از حمام رفتن بدش میاد به هر ترفندی که شده از رفتن به حمام فراریه به عنوان مثال من بهش گفت بریم حمام گفت مامان من میخوام با بابا برم وقتی حسین اومد گفت نگار بریم حمام گفت فردا حسین گفت نه همین الان نگار گفت میخوام با مامان برم حمام من هم سریع گفتم بریم داخل حمام گفت مامان اول دیوارها رو بشویم بعد شروع کردیم به شستن دیوار بعدش گفت اول مامان بعد من خلاصه نوبت به شستن نگار شد که نگار خانم گفت مامان تو برو بیرون بابا منو بشوره

گوش به حرف خانم دادیم بعد دیدم صدای داد و بیداد میاد در حمام رو باز کردم دیدم با حسین دعواشون شده خلاصه نگار شسته شد فردای اون روز سرش میخوارید به من میگه مامان بابا سرم منو خوب نشسته ببین سرم میخواره

این بود ماجرای حمام کردن نگار

تلفظ کلمات نگار

میمون ----  > میگون

مامان بهار ---> مامان بار


ندادن ماشین به وانیا

دیشب دائی بابک خونه عزیز بود وانیا میخواست سوار ماشین نگار بشه که نگار بهش اجازه نداد اون هم چنان گریه می کرد که نگو

به نگار گفتم مامان ماشینت رو بهش بده یک نگاه طلبکاران بهم کردو گفت مامان ماشین خودمه دوست ندارم بهش بدم .


ادا در اوردن نگار کوچولو

نگار خانم خیلی قشنگ ادا همه رو در میاره از قبل من

من مدتیه که گردنم درد میکنه وقتی همه که نگار رو بغل میکنم بیشتر میشه دستم رو رو گردنم گذاشته بودم و گفتم ای گردنم نگار خانم اومد و ادا منو در اورد بهش گفتم برو ادا عمت رو در بیاره میخندید ومی گفت میخوام ادا مامان رو در بیارم

رفتن بابا حسین به بیرجند

بابا حسین 5 شنبه صبح رفت بیرجند تا دوشنبه تو این مدت همش خونه بابا بزرگ بودیم و کاملا تو رفتار نگار خانم مشخص بود که دل تنگ بابا ش